جهت تبلیغ و درج آگهی شما در این صفحه در پیام رسان با ما در ارتباط باشید

میراث شناخت انسانی

میراث شناخت انسانی

سوال اساسی این است که زبان چگونه و چرا ظهور کرد و منشأ آن چیست. زمانی تصور می‌شد که نئاندرتال‌ها قبل از انسان‌های مدرن زندگی می‌کردند، اما در واقع آنها همزمان با آنها بودند و از نظر توانایی جسمی و فردی بسیار قوی‌تر و توانمندتر از انسان‌های مدرن در نظر گرفته می‌شدند. سوال این است که چرا آنها منقرض شدند، اما انسان‌ها باقی ماندند؟ پاسخ در هوش انسان نهفته است؛ انسان‌ها قادر به زندگی گروهی، همکاری و ارتباط بودند. این همکاری و ارتباط بین انسان‌ها، با توجه به ساختار منحصر به فرد مغز و هوش انسان، به تدریج منجر به ظهور زبان شد.

طبق دیدگاه زیست‌شناسان تکاملی، زبان در ابتدا بر اساس تصاویر و در پاسخ به نیازها شکل گرفت. وقتی انسان‌ها با یک حیوان وحشی مواجه می‌شدند، تصویر آن در ذهن آنها نقش می‌بست و این تصویر انگیزه‌ای برای نامگذاری آن ایجاد می‌کرد. قرآن کریم نیز بیان می‌کند که خداوند «به انسان نام‌ها را آموخت»؛ یعنی به او توانایی شناخت و نامگذاری موجودات را داد. چنین نیازها و دغدغه‌هایی به مرور زمان منجر به ظهور نام‌ها و کلمات شد. نظریه تصویرسازی ویتگنشتاین نیز از همین امر سرچشمه می‌گیرد؛ بر اساس این دیدگاه، ساختار تصویری زبان، بازتابی از ادراک ما از جهان است، نه یک طرح صرفاً قراردادی.

میراث شناخت انسان
فرهاد همتی
زبان هرگز آگاهانه یا قراردادی ساخته نشده است؛ همانطور که عقل و جامعه نیز آگاهانه پدید نیامده‌اند. زبان محصول روابط انسانی است، نه یک اختراع فردی. به همین دلیل، من با دیدگاه افلاطون که منشأ زبان را سنت و قانون می‌دانست، مخالفم. در واقع، سنت و قانون پس از زبان ظاهر می‌شوند؛ زیرا ابتدا باید وسیله‌ای برای ارتباط و قدرت گفتگو وجود داشته باشد تا آیین‌ها، رسوم و قانون شکل بگیرند.

در مسیر تکامل، زبان به تدریج قواعد و دستورالعمل‌هایی را کسب کرد. از سطح ابتدایی تا مرحله ادبیات، قواعد نحوی برای بیان صحیح جملات ایجاد شد. به عنوان مثال، باید گفت «آقای دوانی را دیدم»، نه «آقای دوانی را دیدم». دستور زبان این ساختارها را تعیین می‌کند.

اما زبان به مرور زمان از مرحله نحوی فراتر رفته و وارد عرصه تفکر منطقی و عقلانی شده است. در این مرحله، دیگر نمی‌توان سخنان متناقض یا ناهماهنگ بیان کرد. اگر در یک گفتگو سخنان متناقضی بیان شود، مخاطب حق دارد به چالش بکشد و بپرسد: چرا متناقض و غیرمنطقی صحبت می‌کنید؟ قواعد منطق به ما کمک می‌کنند تا منطقی فکر کنیم و گفتگوهایی داشته باشیم که با عقل سازگار باشد.

در تاریخ بشر، آنچه همیشه غالب بوده «عقل ابزاری» و هوش عملی است، در حالی که «عقل انتقادی خودبنیاد مدرن» پدیده‌ای جدید و مربوط به عصر روشنگری است. کانت معتقد بود که انسان در زمان خود به بلوغ فکری رسیده است؛ او قواعد عقل را تدوین و آن را به عنوان یک چارچوب عقلانی ارائه کرد. قواعد عقل بی‌ارتباط با قواعد زبان نیستند؛ زیرا بدون تفکر و عقل، زبانی وجود ندارد.

البته زبان خصوصی، یعنی زبانی که در مکالمات شخصی بین شخص و خودش یا عزیزانش استفاده می‌شود، خارج از بحث ماست. موضوع بحث ما زبان عمومی است – زبانی که به یک عرف، فرهنگ و جامعه تبدیل می‌شود و عمومیت و مقبولیت جهانی دارد.

از دیدگاه من، زبان انسان چهار حوزه اصلی دارد که بر اساس سال‌ها مطالعه به آنها رسیده‌ام:

۱. زبان بصری که ریشه در ادراک و تجربه مستقیم دارد؛

۲. زبان دانش علمی، مبتنی بر مشاهده و آزمایش؛

۳. زبان نظری که در دوران مدرن مورد توجه مکاتب فلسفی مختلف از جمله پوزیتیویسم قرار گرفته است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *