جهت تبلیغ و درج آگهی شما در این صفحه در پیام رسان با ما در ارتباط باشید

هواخواه کتابیم؟

هواخواه کتابیم؟

آیا باید با چشمان بسته این واقعیت را بپذیریم که برخی اصرار دارند بحث در مورد سرانه مطالعه نوعی خودکم‌بینی است یا اینکه قیمت کل پشت جلد کتاب‌های منتشر شده در یک سال را معادل واقعیت و جایگاه کتاب در جامعه ایران می‌دانند؟ می‌دانیم که مراکز متعددی از جمله مرکز آمار یا انجمن کتابخانه‌های عمومی کشور، سرانه مطالعه را اعلام می‌کنند.

دبیرکل انجمن کتابخانه‌های ملی کشور در نشست خبری اخیر به مناسبت هفته کتاب در مورد آخرین آمار سرانه مطالعه در ایران گفت: «در حال حاضر در مورد صحبت در مورد این موضوع احتیاط می‌کنم، زیرا سرانه مطالعه یک موضوع تک بعدی نیست که صرفاً از اطلاعات و آمار انجمن کتابخانه‌های عمومی بیرون بیاید. در این نهاد، در نهایت آماری از تعداد اعضای فعال، تعداد کتاب‌ها و تعداد کتاب‌های امانت گرفته شده داریم. اما مشخص نیست که چقدر به مطالعه منجر می‌شود.»

بنابراین، به نظر می‌رسد «مطالعه در ایران» یک موضوع چندوجهی است که نیاز به تحقیقات مداوم دارد. اما به نظر می‌رسد معیارهای محکم بسیار دیگری در حوزه ارزیابی وضعیت کتاب و مطالعه وجود دارد که نه تنها سرانه مطالعه، بلکه اصل ماجرا، یعنی وجود یا عدم وجود مسئله «مطالعه» را به یک مسئله تبدیل کرده است.

فراتر از گفتن یا نگفتن سرانه مطالعه؛ واقعیت کتاب نخواندن چیست؟

بیایید تلخی واقعیت کتابخوانی در ایران را به عنوان یک داروی تجویزی ببینیم، نه خودکم‌بینی؛ تلخ است، اما می‌تواند اولین قدم برای درمان درد باشد. درد بی‌اطلاعی از نبود مشکل! به نظر می‌رسد آنچه دقیق‌تر از آمار رسمی سرانه مطالعه است، نبود «مشکل کتاب» در بین خانواده‌های ایرانی است.

شاید نمونه‌هایی از تناقض وجود داشته باشد؛ مثلاً جمعیت حاضر در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران یا آمار تراکنش‌ها در این رویداد؛ یا آمار تولید سالانه کتاب در ایران و حتی تعداد ناشران، یا آمار مراجعه به فروشگاه‌های آنلاین کتاب، یا حتی رشد فزاینده خرده‌فروشان کتاب که در سال‌های اخیر به معیاری جدید و البته عجیب برای بررسی وضعیت مطالعه مردم ایران تبدیل شده، و ابزاری برای تحلیل برخی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *